گراند20

متن مرتبط با «داستان» در سایت گراند20 نوشته شده است

مدیران کانال های تلگرامی و داستان خر برفت و خر برفت

  • مولوی نقل کرده است که صوفی فقیری برای استراحت به منزلگاهی رفت و خرش را به سرایدار سپرد. در آنجا جمعی از صوفیان را دید که ساعتی بعد خوراک و اسباب بزم آوردند و شروع به سماع کردند. صوفی فقیر هم به آنها پیوست و وقتی دم گرفتند که "خر برفت و خر برفت و خر برفت" او هم همین دم را تکرار کرد. فردا که برای گرفتن خر رفت، آن را نیافت، چون از سرایدار پرسید، گفت که دیشب به زور و تهدید جمع صوفیان خر را فروخته و خرج بزم خود کرده اند من هم زور آن نداشتم که با آنها بجنگم. صوفی فقیر گفت چرا به من خبر ندادی که تا فرصت بود به خانه قاضی بروم، سرایدار جواب داد: بارها آمدم اما دیدم که خودت مشتاق تر از دیگران می گویی که "خر برفت و خر برفت"! حالا این داستان حکایت برخی کانال های تلگرامی پر طرفدار ما شده است. کانال هایی که از چند هزار تا چند ده هزار و گاهی چند صدهزار عضو دارند، اعضایی که بیشتر موارد به خاطر مطالب طنز، تصاویر و کلیپ های ویدیویی خنده دار و سرگرم کننده به آنها مراجعه می کنند اما این کانال ها در بین این مطالب از بیان خبرهای روز، حوادث و البته طنزها و اشارات اجتماعی هم ابایی ندارند و از هر چند مطل ..., ...ادامه مطلب

  • طنز/ موسسه های مالی و داستان موتورخانه

  • آفتاب نیوز : امروز دوباره همسایه مان را دیدم. با جمعی از همسایه ها توی لابی بودند. تا من را دید گفت: مهندس بیا این توئیت را بخوان. توئیت را خواندم. نوشته بود: «ما یه فسقل کافه زدیم روزی ۱۵ نفر میان سراغ مون که مجوزت کو؟! بعد صندوق مالی اعتباری از دهه هشتاد تا حالا با شعبات مختلف کار می کرده و مجوز نداشته!» گفت: نظرت چیست؟ گفتم: چه عرض والله. تا این عبارت از دهانم بیرون آمد همسایه ها سروصدا کردند و همسایه ای که سوال کرده بود از همسایه های دیگر پول گرفت. پرسیدم: این چه کاری بود؟ گفت: شرط بسته بودم وقتی این سوال را از تو می کنم همین را می گویی، چون تو هر وقت نمی توانی درباره چیزی حرف بزنی و یا پشت پرده را بگویی همین عبارت را به کار می بری؛ عین سیاست مدارها. خنده ام گرفته بود. باز هم گفتم: چه عرض کنم والله. یکی از همسایه ها که شرط را باخته بود گفت: مهندس بیا دوباره برویم موتورخانه و موبایل هایمان را بیرون بگذاریم تا راحت بتوانی بگویی که چطور می شود یک موسسه با این همه شعبه و کارمند و این همه سال کار، مجوز نداشته باشد. گفتم برویم. طبق معمول رفتیم توی موتورخانه و من گفتم و آنها هم ..., ...ادامه مطلب

  • موسسه های مالی و داستان موتورخانه/طنز

  • امروز دوباره همسایه مان را دیدم. با جمعی از همسایه ها توی لابی بودند. تا من را دید گفت: مهندس بیا این توئیت را بخوان. توئیت را خواندم. نوشته بود: «ما یه فسقل کافه زدیم روزی ۱۵ نفر میان سراغ مون که مجوزت کو؟! بعد صندوق مالی اعتباری از دهه هشتاد تا حالا با شعبات مختلف کار می کرده و مجوز نداشته!» گفت: نظرت چیست؟ گفتم: چه عرض والله. تا این عبارت از دهانم بیرون آمد همسایه ها سروصدا کردند و همسایه ای که سوال کرده بود از همسایه های دیگر پول گرفت. پرسیدم: این چه کاری بود؟ گفت: شرط بسته بودم وقتی این سوال را از تو می کنم همین را می گویی، چون تو هر وقت نمی توانی درباره چیزی حرف بزنی و یا پشت پرده را بگویی همین عبارت را به کار می بری؛ عین سیاست مدارها. خنده ام گرفته بود. باز هم گفتم: چه عرض کنم والله., ...ادامه مطلب

  • داستان هایی که هرگز فراموش نخواهید کرد

  • مجموعه داستان «تماس سرد و یازده داستان کوتاه دیگر» نوشته چاک پالانیک و ترجمه محمود مؤمنی از جمله کتاب های ادبیات جهان است که به تازگی منتشر شده است. این مجموعه در برگیرنده دوازده داستان کوتاه است که هر کدام وجهی از عاطل و باطل بودن زندگی و مرگ را به رُخ می کشند. داستان های این مجموعه دست به افشاگری از جنبه هایی از زندگی می زنند که برای مخاطب شان گاه آزار دهند می شود و گاه لبخندی بر لبان او می نشاند و سرخوشش می کند. داستان های چاک پالانیک که هنوز در ایران نویسنده ای شناخته شده نیست، لذت داستان کوتاه خوانی را یادآوری و تاکید می کند. برخی از داستان ها هم در عین خنده دار بودن، تلخ اند و چندان هم نمی تواند آن را به یک شوخی خنده دار تشبیه کرد. هنر داستان گویی چاک پولانیک در این است که زندگی آمریکایی را به گونه ای روایت می کنند که به این راحتی ها از یاد نمی رود و کابوس ها و خواب ها و بیداری های به تصویر کشیده، مدام جلوی چشم است. «اجساد متحرک» از جمله داستان های کوتاه این مجموعه است که سرنوشتی تراژیک در انتظار دانش آموزی باهوش قرار می دهد. این سرنوشت تلخ از بابت مصرف ماده ای مخدر است ..., ...ادامه مطلب

  • نشست کارگاهی اجرایی « این داستان ادامه دارد...» برگزار می شود

  • فارس آنلاین - شیراز- برای اولین بار برای علاقه مندان به داستان های بلند؛ نشست کارگاهی اجرایی «این داستان ادامه دارد ...» برگزار می شود. احسان آذرمان مسئول دفتر گروه نمایشی باران و طراح «این داستان ادامه دارد...» در جمع خبرنگاران گفت: گروه نمایش باران در ادامه برنامه هایی نظیر «یکشنبه های داستان» و «خنده ناک» و در پی عمل به یکی از شعارهای گروه یعنی «نمایش درخدمت ادبیات و کتابخوانی»، برای اولین بار در شیراز نشست هایی برای علاقه مندان به داستان های بلند و رمان و همچمین دوست داران نمایش تحت عنوان «این داستان ادامه دارد ...» برپا می دارد. وی افزود: در این نشست ها برنامه هایی چون اجرا و خوانش نمایشی رمان، آموزش و رشد خلاقیت نویسندگی نقد رمان، اقتباس نمایشی از رمان، آموزش نویسندگی، آموزش اصول خوانش صحیح و نمایشی برگزار می شود. آذرمان از برگزاری آموزش نویسندگی خلاق و مبانی رمان نویسی در این نشست های کارگاهی خبر داد و افزود: این جلسات به عهده فاطمه فروتن اصفهانی، نویسنده فعال و چیره دست کشور است که خالق آثاری همچون «پسر امپراطور یونجه برها» و «آقای سه چرخه ای» است و بخش های اجرای نمایشی ..., ...ادامه مطلب

  • داستان تلخ پلاسکو

  • پروانه مافی نماینده مردم تهران در مجلس 30 دی ماه 95، برای مردم ایران تنها یک تاریخ نیست، بلکه در فهرست یکی از غمبارترین روزهایی قرار داردکه مردم یک شهر و حتی مردم یک کشور را داغدار کرد. نزدیک به یک سال از فاجعه پلاسکو که منجر به شهادت 20 تن از زبده ترین و فداکارترین آتش نشانان شد، می گذرد، اما گویی این داغ بر دل نشسته همچنان دل های ملت شریف ایران را می سوزاند. این داغ در دل افرادی که عزیزان خود را در این حادثه غمبار از دست داده اند و نزدیک به یک سال لب های آنها به خنده باز نشد، عمیق تر و سوزان تر است؛ خانواده هایی که 10روز را در ها له ای از امید و بیم و در انتظار بازگشت عزیزانشان از دل آهن گداخته گذراندند. داستان تلخ حادثه پلاسکو فقط به 30 دی و 10روز پس از آن ختم نشد، بلکه داستان زندگی تلخِ خانواده های این آتش نشانان و دشواری هایشان پس از آن که پدر، همسر یا پسر خود را از دست دادند، از همان لحظات ابتدایی آغاز شده و تا به امروز نیز ادامه دارد. گرچه بیانِ تمامی مشکلات داغداران این حادثه خارج از توان هر نویسنده و گوینده ای است، اما یکی از مهمترین مسائل پس از بروز حوادث پیش بینی شده ی ..., ...ادامه مطلب

  • داستان های تلخ پلاسکو

  • پروانه مافی نماینده مردم تهران در مجلس 30 دی ماه 95، برای مردم ایران تنها یک تاریخ نیست، بلکه در فهرست یکی از غمبارترین روزهایی قرار داردکه مردم یک شهر و حتی مردم یک کشور را داغدار کرد. نزدیک به یک سال از فاجعه پلاسکو که منجر به شهادت 20 تن از زبده ترین و فداکارترین آتش نشانان شد، می گذرد، اما گویی این داغ بر دل نشسته همچنان دل های ملت شریف ایران را می سوزاند. این داغ در دل افرادی که عزیزان خود را در این حادثه غمبار از دست داده اند و نزدیک به یک سال لب های آنها به خنده باز نشد، عمیق تر و سوزان تر است؛ خانواده هایی که 10روز را در ها له ای از امید و بیم و در انتظار بازگشت عزیزانشان از دل آهن گداخته گذراندند. داستان تلخ حادثه پلاسکو فقط به 30 دی و 10روز پس از آن ختم نشد، بلکه داستان زندگی تلخِ خانواده های این آتش نشانان و دشواری هایشان پس از آن که پدر، همسر یا پسر خود را از دست دادند، از همان لحظات ابتدایی آغاز شده و تا به امروز نیز ادامه دارد. گرچه بیانِ تمامی مشکلات داغداران این حادثه خارج از توان هر نویسنده و گوینده ای است، اما یکی از مهمترین مسائل پس از بروز حوادث پیش بینی شده ی ..., ...ادامه مطلب

  • «داستان های بی دانه»؛ کتاب هایی برای فکر کردن بچه ها

  • انتشارات به نشر مجموعه «داستان های بی دانه» را به قلم محمد میرکیانی منتشر کرد.  به نشر(انتشارت آستان قدس رضوی) برای نخستین بار مجموعه پنج جلدی «داستان های بی دانه» را در قالب کتاب های پروانه برای گروه سنی کودکان منتشر و روانه بازار کرده است. محمد میرکیانی به عنوان نویسنده « داستان های بی دانه» در مقدمه این مجموعه کتاب آورده است: «همان طور که انگور بی دانه داریم، داستان بی دانه هم داریم! همان طور که انگور بی دانه راحت خورده می شود، داستان بی دانه هم آسان خوانده می شود! در کتاب های پنج جلدی داستان های بی دانه، شما خیلی راحت و آسان، بچه داستان هایی را می خوانید که برای کمی «فکر کردن» نوشته شده اند. اگر بعد از خواندن هر یک از داستان های بی دانه، شما تنها به اندازه یک «حبه انگور» فکر کنید، من پاداشم را گرفته ام!. «دیوی که آدم» شد عنوان جلد اول این مجموعه کتاب است که علاوه بر داستانی با همین نام، روایتگر داستان هایی با عناوین کلاغ ها و باد، سکه و سنگ، روباه شیرنشان، حرف های تلفن، آدم باهوش، پا به پا، مورچه و دیوار، سرگذشت یک مداد و دو برگ است. فرار فضایی، قصه سیب زمینی، خنده خط کش ..., ...ادامه مطلب

  • داستان طراحی مبتکرانه نیسان جوک +تصاویر

  • پدال نیوز- هدف از حیات شرکت نیسان خلق خودروهای جدید و فوق­ العاده است. هدف نیسان این نیست که خودرویی بسازد که فقط افراد را به مقصد برساند؛ خودروهای نیسان باید منحصر­به­ فرد و هیجان­ انگیز باشند. به گزارش پدال نیوز ، خودروهای نیسان از نظر طراحی، نحوه رانندگی و حسی که در شما ایجاد می­ کنند بالاتر از حد متوسط هستند. در خودروهای نیسان نوآوری وجود دارد. نیسان خالق نوآوری های هیجان ­انگیز است. اشتیاق نیسان به نوآوری بیش از هر خودروی دیگری، در کراس ­اوور کوچک جوک نمایان است. طراحی جسورانه، کابین شاد و هیجان­ انگیز و ترکیب خلاقانه یک خودروی خانوادگی با یک کراس ­اوور و SUV، جوک را تبدیل به مظهر هدف اصلی نیسان در ایجاد نوآوری و هیجان کرده است. آیا تابه حال پیش آمده است که یک نیسان جوک در خیابان ببینید و نخواسته باشید برای بار دوم نگاهی به آن بیندازید؟ مسلماً پاسخ این سؤال منفی است. داستان طراحی خلاقانه نیسان جوک از آن داستان­ هایی است که افراد بسیاری مشتاق شنیدن آن هستند؛ و ما این داستان را با شما در میان می گذاریم. طراحان نیسان هنگامی که مفهوم جوک را در ذهن خود ..., ...ادامه مطلب

  • داستان جالب آخرین اتوبوس

  • داستان خواندنی و جالب آخرین اتوبوس داستان آخرین اتوبوس , با دستمال مچاله ای که تو دستاش بود پیشونی عرق کرده اش رو خشک کرد، لکه زردرنگی نشون از کرم پودری بود که حالا دیگه با عرق کردن صورتش از جای جای اون پایین می اومد … ده دقیقه ای میشد که تو ایستگاه منتظر اتوبوس واحد بود چشمش به تیتر روزنامه پهن شده در کنار دکه روزنامه فروشی افتاد : ” شرایط جدید استخدامی کشور…” خنده تلخ زیر لبش نشون از تمسخر نوشته روزنامه میداد لا اقل دو ماه بود که دنبال کار میگشت …امروز هم مثل هر روز از صبح تا حالا مشغول پر کردن فرم های استخدام در شرکت های مختلف بود… و جواب مثل همیشه یکسان : ” تشریف ببرید ما باهاتون تماس می گیریم….” اما دریغ از یک تماس … با دست مو های وز شده اش رو به زیر روسری داد ….صدای چند دختر که راجع به انتخاب رشته دانشگاه بلند بلند حرف میزدند توجهش رو جلب کرد … یاد روزهایی افتاد که با چه ذوق و شوقی تو دانشگاه و با دوستاش تمام فکر و ذکرشون پاس کردن ناپلئونی واحد ها و خندیدن به تیپ جدید پسر های همکلاسیشون بود پسرهایی که حتی یک بار هم دنبالشون نرفته بود ، وحالا نمی دونست کار درستی کرده ..., ...ادامه مطلب

  • تخفیف برای نمایش«مکبث، داستان اسباب بازی ها...»

  • نمایش «مکبث، داستان اسباب بازی ها و قاعده مرگ، خنده، اشک» که در تماشاخانه استاد انتظامی روی صحنه است به دانشجویان تخفیف می دهد., ...ادامه مطلب

  • تخفیف «مکبث، داستان اسباب بازی ها...» برای دانشجویان

  • نمایش «مکبث، داستان اسباب بازی ها و قاعده مرگ، خنده، اشک» که در تماشاخانه استاد انتظامی روی صحنه است به دانشجویان تخفیف می دهد., ...ادامه مطلب

  • زندگی و زمانه «زَها حدید»؛ داستان سرخوشی یک معماری زنانه

  • داستان موفقیت اعجاب انگیز معماری که بسیار حرفه ای بود اما خیلی خیلی کم می ساخت... زنی با خلاقیتی وسیع، اندکی سربه هوا، گاهی خوش خنده ولی بیشتر خشک..., ...ادامه مطلب

  • داستان خنده داری که حجت الاسلام قرائتی از خباثت آل سعود تعریف کرد + فیلم

  • بخشی از صحبت های جالب رئیس ستاد اقامه نماز در برنامه سمت خدا را مشاهده می کنید.,الاسلام ...ادامه مطلب

  • پورموسوی: داستانِ بطری مشکوک، خنده دار است

  • سرمربی تیم فوتبال فولاد خوزستان بعد از شکست ذوب آهن گفت: خدا را شکر می کنم که یک بازی حساس دیگر را با برد پشت سر گذاشتیم.,پورموسوی,داستانِ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها